چند هفته پیش، نیویورک تایمز مقالهای منتشر کرد درباره اینکه چرا دورکاری دیگر مؤثر نیست. پس از آن در مجلات دیگر نیز داستانهای مشابهی مطرح شدند. تحقیقات مرکز «پیو» نشان میدهد که در حال حاضر 35 درصد از کارکنان میتوانند در خانه کار کنند؛ این رقم از ژانویه ۲۰۲۲ کاهشی ۴۳ درصدی و از اکتبر 2020 کاهشی ۵۵ درصدی داشته؛ اما دورکاری نسبت به دوران پیش از پاندمی کرونا ۷ درصد افزایش یافته است.
اساساً در مقایسه با دوران پیش از کرونا، آمار کار از خانه فقط ۲۹ درصد افزایش داشته است. انتخاب روش کار از خانه و وفقدادن خود با آن شرایط، انرژی زیادی از ما میگرفت.
بعد از رکورد بزرگ سال 2011 که به سازمان ما ضربه زد، تیم و آژانس دورکار شدند و مجبور شدیم قید دفترمان در مرکز شهر را بزنیم. بعد از یک سال فهمیدم که هیچکس، از جمله خودم، نمیخواهد به دفتر برگردد. زمانی که پاندمی همه را خانهنشین کرد، ما نیاز به تغییر بزرگی نداشتیم (منظورم فقط از نظر کاری است)؛ چون ما از قبل عادت کرده بودیم تا از خانه و پشت میز آشپزخانه کار کنیم.
کار از خانه و تشویق دیگران به دورکاری سخت نیست. قطعاً ایجاد فرهنگ، کار تیمی و همکاری چالشبرانگیز است؛ اما غیر ممکن نیست. دورکاری شما را مجبور میکند که خلاق باشید و روی چیزهایی کار کنید که پیش از آن اصلاً درباره آن فکر هم نکردهاید. شگفتآور است که بعضی افراد میگویند: «شوخی میکنی؟ من ترجیح میدهم دفتر باشم و هر روز چهرهات را ببینم. در نتیجه تو هم باید به دفتر بیایی.»
مردم شغل خود را ترک میکنند
دوستی داشتم که برای سازمان بزرگی کار میکرد. در سال 2021 به آنها گفتند که قرار است فرهنگ دورکاری را حفظ کنیم و شما میتوانید تا زمان اتمام کارهایتان از هرجای دنیا که بخواهید، کار کنید. سپس دوست من به همراه خانوادهاش از تهران، محل کارش به مدت ۲۰ سال، به یکی از شهرستانها نقل مکان کرد. هفته پیش، مدیران ارشد سازمان نظرشان را تغییر داده و به آنها گفتند همه باید تا اول تیر ماه به دفتر تهران برگردند و به آنها فقط دو ماه وقت دادند.
برای دوست دیگرم اتفاق مشابهی افتاد. البته محل زندگی او نبود که تغییر کرد؛ بلکه دو نوزاد به زندگی آنها اضافه شد. آنها یک پرستار بچه استخدام کردند تا چند ساعت در روز مراقب نوزادها باشد و ادامه روز او و همسرش به شکل چرخشی مراقبشان بودند؛ زیرا کار آنها از نظر زمانی منعطف بود و میتوانستند به شرط تکمیل کار، هر زمانی که میخواستند کار کنند.
به او نیز اخطار دو ماهه برای بازگشت به دفتر و کار حضوری داده شد. سپردن نوزاد به مهدکودک و وفق دادن او با آن محیط در این مدت تقریباً غیرممکن است. از آنجا که او باید در دفتر کارش حاضر میشد، برنامه فعلی زندگیشان کارآمد نبود. بعد از صرف زمان روی این موضوع، او تصمیم گرفت کارش را ترک کرده و به نگهداری از بچهها بپردازد.
بهانههایی که رهبران میآورند
مطمئنم که داستانهای مشابه را بارها و بارها شنیدهاید و بیشتر از این هم خواهید شنید. این واقعیت که بسیاری از رهبران از فرهنگِ کاریِ دورکاری عقب نشینی میکنند، آن هم زمانی که مدتی فرهنگ غالب سازمان بود، تکاندهنده است.
نیویورک تایمز با رهبرانی در سنین مختلف درباره کشمکشهای بین آنها و کارمندان درباره بازگشت به کار حضوری صحبت کرده است و همه آنها (نه بعضی، بلکه همه) دلیل این کار را بهرهوری کمتر دورکاری به نسبت کار در دفتر دانستهاند. آنها گفتند همکاری و راهبری کارکنان در زمان دورکاری دشوارتر است.
همان طور که قبلتر گفتم، ما دورکاری را از سال 2011 شروع کردیم و من دقیقاً به نتیجه عکس رسیدم. به نسبت کار حضوری، کارکنان وقتی از خانه کار میکنند بهرهوری بیشتری دارند و خوشحالتر هستند که در قیاس با وفاداری افراد به سازمان در کار حضوری، نوع جدیدی از وفاداری را رقم میزند.
موضوع دشواری همکاری و راهبری نیز درست نیست؛ اگر رهبران به چنین نتیجهای رسیدهاند، یا روی بهبود این مورد کار نکردهاند یا اولویتشان نیست. چه آنها در دفتر حضور داشته باشند و چه نه، این موضوع تفاوتی ندارد؛ شما یا میتوانید به خوبی کار تیمی و راهبری انجام دهید یا نه؛ به مکان و حضور افراد ارتباطی ندارد.
ما به اندازه کافی روی این موضوع کار نمیکنیم
آخرین چیزی که خبرنگار تایمز دریافت، این بود که رهبران قدیمی فکر میکنند کارکنان به اندازه کافی تلاش نمیکنند. احتمالاً دلیلش این است که برخلاف روال قبلی، مخصوصاً پیش از دوران همهگیری، افراد در طی روز استراحت میکنند. آنها وظایفشان را انجام میدهند، به قرارهای کاری رسیدگی میکنند، با فرزندانشان در مدرسه وقت میگذرانند، ورزش می کنند و کارهای مربوط به منزل را انجام میدهند. من تعداد زیادی از افراد را دیدهام که هنگام پیادهروی، به تماسهای کاری پاسخ میدهند. من هم کاری شبیه به این را انجام دادهام. در کار حضوری در سازمان هرگز چنین اتفاقی نمیافتد.
پیش از این تمام این کارها در بعدازظهرها، روزهای تعطیل یا در زمانهای مرخصی انجام میشدند. اعتراف میکنم که اوایل دورکاری این مورد من را آزار میداد. با خودم میگفتم من به کارکنانم حقوق نمیدهم تا کل روز کارهای شخصی خود را انجام دهند و از شنیدن این متنفر بودم که کسی برای انجام کارهایی که میتواند در زمان شخصیاش انجام دهد، میزش را برای دوساعت ترک کرده است.
اما بعدها فهمیدم که این موضوع روی عملکرد کاری افراد، هیچ تأثیری نگذاشته است. اگر تأثیری هم گذاشته بود ارتقای کارشان بود. حالا اگر کسی بخواهد گاهی کوهنوردی کند یا به خواروبار فروشی برود من از آنها میخواهم که تلفن همراه خود را در حالت هواپیما قرار دهند تا کسی انتظار پاسخ فوری نداشته باشد. حالا من هم میتوانم در طی روز بدون احساس گناه میز خود را ترک کنم؛ با این روش به همه کارهایم رسیدگی میکنم و زندگی کماسترستری را تجربه میکنم.
فعالان حوزه ارتباطات به دورکاری علاقه دارند
برای اینکه تصویر جامعتری از نحوه عملکرد ارتباطات امروزی به دست بیاوریم از تیم Spin Sucks سوال کردم که به کدام شکل کار میکنند؛ دورکاری، حضوری یا ترکیبی. آنها گفتند که 75 درصد به شکل دورکاری، ۵ درصد حضوری و 20 درصد ترکیبی کار میکنند. چندین نفر گفتند که دستور به کار حضوری جدیداً مطرح شده است و از آن رضایت ندارند. اما برای اکثر حوزههای کاری، دورکاری کاملاً مؤثر بوده است.
پس از بررسی جامعه و طبق ارزیابی من، استیو راتنر[1]، نویسنده مقاله تایمز درباره اینکه چرا همه دورکاری را ترجیح میدهند، اشتباه میکند. او اظهار دارد که کارمندان تنپرور شدهاند و به نقل از جیمی دیمون[2] مدیر عامل JPMorgan Chase میگوید گزینه کار از راه دور برای کسانی جذاب است که نمیخواهند درست کار کنند. رانتر میگوید اخلاق کاری آمریکاییها ضعف داشته و در مقابل اخلاق کاری چینیها بیش از حد روی سختکوشی تمرکز دارد؛ مثلاً چینیها 6 روز در هفته، از ساعت 9 صبح تا 9 شب به شکل حضوری کار میکنند.
افرادی که دورکاری میکنند «تنبل» نیستند
کارمندان آمریکایی تنپرور نشدهاند. چیزی که کارمندان آموختهاند این است که میتوانند کاری را که قبلاً از آنها وقت زیادی میگرفت حالا در مدت کوتاهتری انجام دهند، دیگر لازم نیست هر روز ۲ ساعت صرف رفتوآمد کنند، هزینههای آنها شدیداً کاهش یافته است و فرصت بیشتری برای بودن در کنار خانواده و سرگرمیهای خود دارند. دلایل دیگر اقتصادی نیز روی تمایل به کار از خانه و برنامه کاری ترکیبی اثر میگذارد. فشار روی طبقه متوسط که نشاندهنده روند منفی استاندارد در زندگی است، نشان میدهد که افزایش حقوق با تورم سازگار نیست؛ پس در حقیقت ما نه درآمد بیشتر، بلکه درآمد کمتری داریم.
کار از خانه بدون هیچ هزینهای برای رفتوآمد به شرکت، فرصتی فراهم میکند تا حتی اگر دستمزدمان به اندازهای که میخواستیم افزایش پیدا نکرد، باز هم درآمد بیشتری داشته باشیم. ما مجبور نیستیم بابت نگهداری از فرزندان، خشکشویی البسه، نظافت خانه یا حتی برای هرس چمنهای حیاط خانه، هزینه زیادی پرداخت کنیم. ما میتوانیم بدون از دست دادن فرصتهای شغلی خود، در رویدادهای آکادمیک حاضر شویم یا حتی میتوانیم بدون گرفتن مرخصی به همراه حقوق به مطب دکتر یا دندانپزشک مراجعه کنیم. ما تنبل نیستیم، فقط در صورت دورکاری زمان بیشتری در اختیار خود داریم.
آبی ریخته جمعشدنی نیست
دیگر کار از کار گذشته است. افرادی که بخواهند از خانه کار کنند، فرصتهای شغلی را در اولویت قرار میدهند که انعطافپذیری داشته باشند. اینکه دستهای از رهبران در اتاق هیئت مدیره بنشینند و به کارمندان دستور دهند که به دفتر برگردند، مسخره است.
همه شکایات از تلاش کم کارمندان یا ناتوانی در همکاری تیمی یا راهنمایی افراد یا انجام طوفان فکری فقط بهانه هستند. همه اینها با کمی تلاش حل می شود. مطمئناً گاهی اوقات انجام کارها به صورت حضوری بسیار راحتتر است که این کارها را میتوان به صورت ماهانه یا فصلی پیش برد. اما اجبار کارمندان به حضور هر روزه دور از ذهن است