اشتراک‌گذاری:

سه باور غلط درمورد توانایی‌های روابط عمومی

برای اینکه فروش‌تان را پایدار کنید، باید در خریداران میل ایجاد کنید و این باور را به وجود بیاورید که فلا محصول شما، فلان مشکل آنها را حل خواهد کرد. هرچقدر قیمت آن محصول یا خدمت شما گران‌تر باشد، مخاطب شما به باور قوی‌تری نیاز دارد تا اقدام به خرید کند. بنابراین چرخه فروش احتمالی شما برای نهادینه کردن این باور طولانی‌تر می‌شود. چراکه باور در اعتماد ریشه دارد و اعتماد زمان می‌برد تا بنا شود.

یک راهبرد خوب روابط‌عمومی طراحی می‌شود تا افزایش تولید و فروش محصول شما را جلوی چشم جامعه هدف بیاورد و آن را برای آنها ارزشمند و قابل‌فهم جلوه بدهد. هدف چنین راهبرد روابط‌عمومی این است که طرز عمل و معناها را شناسایی کند و سپس پیام شما را به شیوه‌ای منتقل کند که بر ذینفعان شما اثر بگذارد و آنها را تشویق کند تا طوری عمل کنند که پیش از این عمل نکرده‌اند. البته لازم است به این نکته توجه کنیم که وادار کردن فرد به عمل کردن به شیوه‌ای جدید، یک شبه اتفاق نمی‌افتد. باید به کارتان تعهد داشته باشید و وقت بگذارید تا اعتمادسازی کنید.

در سه موقعیت، هیچ‌کاری از راهبرد روابط‌عمومی بر نمی‌آید:

  • نمی‌تواند یک محصول بد را به یک محصول خوب تبدیل کند.
  • نمی‌تواند فرهنگ سازمانی را تغییر بدهد.
  • اگر بر اساس دروغ فعالیت کند، اثر‌بخش نخواهد بود.

یک راهبرد روابط‌عمومی هرقدر هم که پویا باشد نمی‌تواند بی‌کیفیتی یک محصول را بپوشاند.

روابط‌عمومی، می‌تواند بعد از اینکه در رابطه با خدمت یا محصول، مشکلی برای مشتری به وجود آمد، به بازسازی روابط با مشتری کمک کند اما نمی‌تواند کیفیت بد محصول یا خدمات را پنهان کند. مشتریان ناراضی همیشه احساسات و تجربیات خود را با دیگران به اشتراک می‌گذارند و در این راه، شبکه‌های اجتماعی مثل یک بلندگوی قدرتمند عمل می‌کنند. هرچه فاصله بین تجربه و واقعیت بیشتر باشد، احتمالا واکنش مشتری بدتر خواهد بود. مشتریان خشمگین، نارضایتی‌شان از محصول یا خدمت شما را با زبانی گزنده و نیشدار یا حتی بدتر، با شوخی ابراز می‌کنند و این مورد می‌تواند برند شما را به شکل بدی در یاد مشتریان ماندگار کند./ باعث شود مشتریان برند شما را با مشکلات و خطاهای‌تان به یاد بسپرند. در اغلب مواقع، بحران‌ها بیشتر از آنکه ناشی از ارتباطات اشتباه باشند، ناشی از ضعف عملکرد کسب‌وکار، طراحی ضعیف محصول، ضعف در تحویل محصول، مشکلات سلامت و ایمنی و … هستند. داشتن یک برنامه بحران عملی و تمرین‌شده، در مواقع اتفاقات ناخوشایند و غیرمنتظره به شما اعتمادبه نفس می‌دهد تا وضعیت را مدیریت کنید. درست است که ارتباطات سالم با مشتریان می‌تواند تأثیر یک بحران را کاهش بدهد اما اگر یک اقدام غیراخلاقی یا کوته‌بینانه رخ داده باشد، کار چندانی از دست روابط‌عمومی برنمی‌آید. یک روابط‌عمومی موفق به حقیقت متکی است. 

راهبرد روابط‌عمومی نمی‌تواند فرهنگ شرکت را تغییر بدهد.

ممکن است در مرحله توسعه راهبرد روابط‌عمومی با زمینه‌هایی مواجه شوید که فرهنگ سازمان‌تان در آنها ضعف دارد. چنین ضعف‌هایی در فرهنگ سازمانی، ممکن است مشتریان و سرمایه‌گذاران بالقوه و حتی کارمندان شما را از سازمان براند و توانایی شما برای رقابت مؤثر را از بین ببرد. فرهنگ شرکت را تنها می‌توان از درون و بالا تغییر داد. تغییر فرهنگ شرکت به رهبری قوی، انعطاف‌پذیر و آرمانگرا نیاز دارد.

ویکتوریا ویلسون نویسنده کتاب آینده‌های استثنایی، در این باره توضیح می‌دهد که فرهنگ سازمانی شامل باورها و رفتارهایی است که تعیین می‌کند کارها در سازمان شما چگونه انجام شوند. حس وابستگی به سازمان زمانی در کارمندان ایجاد می‌شود که آنها بتوانند با این باورها و رفتارها ارتباط برقرار کنند و آنها را از خودشان بدانند. با این حال اگر خودشان را تضاد با هنجارهای فرهنگی سازمان ببینند، احتمال دارد نتوانند موفق شوند یا به خوبی با سازمان سازگار شوند/در سازمان جا بیفتند. ویلسون اعتقاد دارد تحول سازمانی یک فرایند مداوم است که طی آن ارزش‌های اصلی سازمان‌تان را به دیگران می‌شناسانید، موقعیت‌های همسو یا غیرهمسو با ارزش‌های‌تان را شناسایی می‌کنید؛ همچنین برای انجام تغییرات لازم، برنامه‌های قابل اجرا و تشویق‌کننده ترتیب می‌دهید.

روابط‌عمومی‌ می‌تواند در انتقال این تغییر فرهنگی به ذینفعان داخل و خارج سازمان نقشی اساسی ایفا کند. می‌تواند به بازتعریف ارزش‌ها‌ی سازمان کمک کند و این ارزش‌ها را در قالب‌ها و روایت‌های جذاب بیان کند، اتاق پژواک[1] به وجود آورد تا پیام مورد نظر هرجایی که لازم باشد تکرار و تقویت شود.

یک راهبرد موفق روابط‌عمومی نمی‌تواند دستکاری شده باشد یا با فریبکاری همراه باشد.

اکثر متخصصان روابط عمومی افرادی صادق، سخت کوش، خلاق هستند که عاشق ارتباطات، شبکه‌سازی و ایجاد روابط هستند اما لزوما همه اینطور نیستند. ناراست گفتن، اشتباه گفتن، کاملا روراست نبودن، دروغ‌گفتن، داستان‌بافتن و …. نه تنها کمکی نمی‌کند؛ بلکه چون با حقیقت فاصله دارد، می‌تواند اعتبار شما را خدشه‌دار کند. گمراه کردن مخاطبان هدف خود برای جلب توجه، تمام زحماتی را که برای ایجاد شهرت خوب و کسب اعتبار انجام داده‌اید، به باد می‌دهد. به گفته وارن بافت: «ساختن یک شهرت خوب ۲۰ سال طول می‌کشد اما خراب کردن آن تنها ۵ دقیقه زمان می‌برد.»

در حقیقت روابط‌عمومی کمک می‌کند تا روایت سازمان از طریق‌ داستان‌سرایی خلاقانه‌ای ساخته شود‌ که ریشه در واقعیت دارد. چنین روایتی می‌تواند مخاطبان شما را نسبت به چیزی که بارها و بارها ارائه می‌دهید، بر سر ذوق ‌آورد و هیجان‌زده ‌کند. کار روابط‌عمومی سرزنش کردن و انتقاد از رقبای شما نیست. اگر در روابط‌عمومی خود چنین رویکردی دارید و وقت خود را صرف انتقاد از رقبای‌تان می‌کنید درواقع زمان کمتری را به تبلیغ و فروش خودتان اختصاص می‌دهید. برندهایی که به رقبای خود توهین می‌کنند یا آنها را تحقیر می‌کنند، بیچاره، نامحترم و غیرقابل اعتماد به نظر می‌رسند. واقعا چه کسی دوست دارد از چنین برندی با چنین رفتارها و ارزش‌هایی خرید کند؟ 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *